همشهری آنلاین _ فاطمه عسگری نیا: در تهران قدیم هم استقبال از نوروز همراه با مراسم خاصی بود. هر چند عمده کارهای استقبال از بهار در خانهها توسط زنان و دختران دنبال میشد، اما سهم مردان هم در این بخش کم نبود. برای روایت آنچه تهرانیهای قدیم در استقبال از بهار انجام میدادند پای صحبتهای «نصرالله حدادی» و «خسرو معتضد» نشستیم.
اسفند که از راه میرسید مراسم استقبال از بهار در کوچهپسکوچههای شهر شروع میشد. از شستوشوی فرشهای بزرگ و کوچک در کوچهها و حیاط خانهها گرفته تا رقص ملحفههای رنگی رویبند رخت پشتبامها. خلاصه اینکه در تهران قدیم اسفند حال و هوای عجیبی داشت.
نصرالله حدادی هم گذشته تهران را خوب به یاد دارد و روایت استقبال تهرانیها از بهار را با شیرینیهای رشتهبهرشته خاتون، پنجرهها و پادرازی شروع میکند و میگوید: «اصلاً یک عید بود، یک رشتهبهرشته خاتون که در اغلب خانههای تهرانی بوی خوشش به مشام میرسید. آن زمان شیرینیفروشی به این تعداد در شهر نبود و بخش عمده وسایل پذیرایی نوروز را خانمهای خانه تهیه میکردند.
البته در کنار این شیرینیپزی خوشمزه، خانمها کار رفت و روب و دوخت لباس نو برای بچهها را هم انجام میدادند؛ کارهایی که نماد کدبانوگری زنان به شمار میآمد. لباسها را مادر خانه میخرید و از آنجا که رسم نبود زنها به بازار بروند، پدر خانه روی یک تکه مقوا اندازه پای همسر و دخترش را میگرفت و به کفاشی میرفت تا کفش مناسب برای آنها تهیه کند.»
البته مردان جز خرید از بازار وظایف دیگری هم در آستانه نوروز داشتند که مهمترین آنها تهیه آب تازه برای آبانبار و حوضخانه بود. حدادی میگوید: «تا قبل از سال ۱۳۳۴ آب لولهکشی نبود و تأمین آب برعهده مردان خانه بود. نزدیک عید که میشد اول باید آبحوض را عوض میکردند، بعد با ریختن آب تازه در آن تازگی و طراوت را به خانه میآوردند. تخت بستن در حیاط خانه و تمیز کردن باغچه و کاشت نهال و گل و گیاه جدید هم از دیگر وظایف مردانه در استقبال از نوروز بود.»
- سمنوپزان
یکی دیگر از رسوم استقبال از نوروز در تهران قدیم برپایی مراسم سمنوپزان بود. مسئولیت این کار هم در محلههای قدیمی با یکی از سیدههای محل بود که نزد همسایهها سادات خانم خوانده میشد. حدادی میگوید: «سمنوپزان کاری جمعی بود. خانمها برای پخت سمنو دور هم جمع میشدند. این دور هم جمع شدن بهانهای میشد که کینههایشان را فراموش کنند. اغلب همسایههایی را که با هم مشکل داشتند دعوت میکردند تا در این مراسم کنار هم قرار بگیرند و تا پیش از آغاز سال نو دلخوریها را کنار بگذارند و آشتی کنند.»
- خوشرقصی «درسم»
به گفته حدادی، هفتسین در تهران هم مانند همه نقاط دیگر کشور چیده میشد، اما قدیمیهای تهران رسم داشتند شاخهای از یک گیاه تازه شکوفهزده را نیز مانند کمان در یک گلدان در هفتسین قرار میدادند که به آن درسم میگفتند و نشانی از چهره یار بود و میتوانست نمادی از کسی باشد که اهل خانه منتظرش هستند یا او را از دست دادهاند.
- توپ عید
از اول اسفند همه منتظر شلیک شدن توپ عید بودند. حدادی میگوید: «خانوادهها در زمان تحویل سال دور سفره هفتسین مینشستند، همزمان با تحویل سال در میدان ارگ توپ بزرگی شلیک میشد و مردم میگفتند توپ عید در شد.»
کسی سفر نمیرفت
در تهران قدیم مردم به بهانه ایام نوروز سفر نمیرفتند. بلکه در خانه میماندند و از مهمانان پذیرایی میکردند یا خود به دیدن بزرگترها میرفتند. رسم بود به بچههای کوچکی که به عید دیدنی میآمدند تخممرغهای رنگی شبعید را هدیه میدادند. بزرگترها فقط سه روز اول را در خانه مینشستند و بعد از سه روز دکانهای شهر باز میشد.
- بختگشایی دختران زیر توپ شهر
«خسرو معتضد» تاریخشناس هم درباره رسوم نوروز در تهران قدیم میگوید: «دخترها تا حدود ۱۳۱۱ـ ۱۳۱۰ درست در لحظه تحویل سال به میدان ارگ میرفتند و از زیر توپ رد میشدند و اعتقاد داشتند در زمان سال تحویل اگر از زیر این توپ رد شوند حتماً در همان سال بختشان باز خواهد شد و این شعر را میخواندند: ای توپ تن طلایی/ از غم بده رهایی/ بختی جوون و نوندار/ روزی بکن ز جایی/ای توپ! چارهها کن/ کارم گرهگشا کن/ صدتا گره به هر نخ/ من میزنم، تو وا کن. اما تا جایی که به یاد دارم در زمان ما برای اعلام تحویل سال، نقاره میزدند. رسم زیبایی بود که از دوران ناصرالدین شاه آغاز شد. وقتی قزاقخانه ساخته شد در بالای آن نقاره میزدند و صدای آن در کل شهر میپیچید.»
او از سال ۱۳۲۵ به بعد نوروز را به یاد دارد و میگوید: «روز عید که میشد حتماً باید به حمام میرفتیم. نمیدانید زمان عید، در حمامها چه غلغلهای بود. باید ساعتها مینشستیم تا نوبت ما میشد و تازه به کیسهکشی و صابونکشی میرسید. یکی از برنامههای جالب ما سینما رفتن بود و حتماً باید سینمای لالهزار میرفتیم. در تهران شاید حدود ۵۰ سینما بود و آنها ۳۰ تا ۴۰ فیلم پخش میکردند. هر هفته هم عوض میشد. تهران در آن زمان خیلی کوچک بود.»
معتضد در پایان میگوید: «در آن روزهای دور دست یک ماشین دودی بود که اسباببازی زمان بچگیمان به حساب میآمد. یکی ـ دو روز به سال تحویل مانده با پدرم سوار ماشین دودی میشدیم و به حرم شاه عبدالعظیم(ع) میرفتیم. ماشین دودی آن زمان ۲ ایستگاه داشت. نقطه آغاز این خط نزدیک خیابان دروازه خراسان (میدان قیام و پارک کوثر فعلی) و نقطه پایانیاش جلو در شاه عبدالعظیم(ع) بود. سال ۱۳۳۰ این راهآهن تعطیل شد.»
نظر شما